خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند
التماس دعا اعظم صفایی
—
خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند
نگردیدند هرگز گرد باطل، حقیقت را پسندیدند و رفتند …
سلام
شهید مسعود حاجی ابوالحسن قبل از شهادتش پیش عموش رفته بود کمکش میکرد اما هواسش جای دیگه بود هرچی عموش صداش می زد جواب نمی داد به یک جا خیره شده بود
عموش داد زد باز جواب نداد آخر دستشو جلو چشمش تکون داد تا هواسش اومد سر جاش عموش پرسید هواست کجاست؟ گفت عمو جون می زاری برم جبه عموش رفت تو خودش
نارا حت شده بود انگار تموم غم دنیا رو دوشش افتاده بود رفت و رو تخت خوابید شهید مسعود اومد عموش رو قلقلک داد گفت چیشد عمو عموش رفت تو خودش
با خودش گفت اگه بگم نه ناراحت می شه می خواد بره گفت برو شهید مسعود عموش رو بوسید و عموش از اون بوسه بوی امام حسین (ع) رو حسک رد از اون بوی استثنایی متوجه شد
می خواد بره و شهید شه شهید مسعود رفت و شهید شد بعدش شهید علیرضا حاجی ابوالحسن آمد در خونه عموش که برای جبه خدا حافظی کنه یه اجازم بگیره وقتی عموشو بوسید
عموش باز دوباره همون بوی امام حسین (ع) رو حس کرد و شهید علیرضا رفت و شهید شد.
شادی ارواح پاک شهدا صلوات.
سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار
از شهیدان شیوه جان باختن آموختیم! از سال ۱۳۵۵ با علیرضا دوست و رفیق بودم چه روزها که در کنار هم بودیم و چه رفتار محجوبانه ای داشت درس ها از او آموختم … یادم میاد آخرین مرتبه که به مرخصی آمده بود از حال و هوای جبهه می گفت و از امدادهای غیبی همان موقع فهمیدم که علیرضا هم پرواز خواهد کرد و به شهدا خواهد پیوست از او قولی گرفتم و ان شاء الله که رهرو او و بقیه شهدا باشیم و شفیع ما باشند .چهره معصوم و روحانی برادرش مسعود هم که چندین سال در کنار ما بود و عاشقانه پرکشید را فراموش نخواهم کرد که او هم همچون برادری برایم بود .
سلام ای شهیدان راه خدا دعا کنید مشکلات مسلمین و شیعیان بر طرف گردد
کجایید جوانمردان ایران زمین درود بیکران برشما باد
خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند
التماس دعا اعظم صفایی
—
خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند
نگردیدند هرگز گرد باطل، حقیقت را پسندیدند و رفتند …
در ساحل قلبها این جای پای مهربانان است که میماند , و گرنه موج روزگار هر رد پایی را پاک می کند
به پاک شهیدان عزیز صلوات
سلام بر عزیزانم مسعود و علیرضا آرزوی شفاعت شما رادر آخرت دارم دعا گویتان هستم از طرف خانواده صفایی
سلام بر مسعود و علیرضا بهمن ۹۲ جای شما سرفرازان خالی است خداوند پدر شما را رحمت کند
سلام تشکر میکنم که راجع به عمو هام این حرف ها رو زدید
—
سلام به شما
سلامت باشید
روحشون شاد
ای مردان آسمانی دست جوانهای مرز و بوم این دوره را بگیرید به کمک شما خیلی نیاز دارند بعضی ها راهشان را هنوز پیدا نکردند ای راهنمایان کمکشان کنید .
مسعود پسرم علیرضا پسرم در شب جمعه زیارت آقا ابا عبدالله الحسین میروید التماس دعا دارم
سلام
شهید مسعود حاجی ابوالحسن قبل از شهادتش پیش عموش رفته بود کمکش میکرد اما هواسش جای دیگه بود هرچی عموش صداش می زد جواب نمی داد به یک جا خیره شده بود
عموش داد زد باز جواب نداد آخر دستشو جلو چشمش تکون داد تا هواسش اومد سر جاش عموش پرسید هواست کجاست؟ گفت عمو جون می زاری برم جبه عموش رفت تو خودش
نارا حت شده بود انگار تموم غم دنیا رو دوشش افتاده بود رفت و رو تخت خوابید شهید مسعود اومد عموش رو قلقلک داد گفت چیشد عمو عموش رفت تو خودش
با خودش گفت اگه بگم نه ناراحت می شه می خواد بره گفت برو شهید مسعود عموش رو بوسید و عموش از اون بوسه بوی امام حسین (ع) رو حسک رد از اون بوی استثنایی متوجه شد
می خواد بره و شهید شه شهید مسعود رفت و شهید شد بعدش شهید علیرضا حاجی ابوالحسن آمد در خونه عموش که برای جبه خدا حافظی کنه یه اجازم بگیره وقتی عموشو بوسید
عموش باز دوباره همون بوی امام حسین (ع) رو حس کرد و شهید علیرضا رفت و شهید شد.
شادی ارواح پاک شهدا صلوات.
سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار
از شهیدان شیوه جان باختن آموختیم! از سال ۱۳۵۵ با علیرضا دوست و رفیق بودم چه روزها که در کنار هم بودیم و چه رفتار محجوبانه ای داشت درس ها از او آموختم … یادم میاد آخرین مرتبه که به مرخصی آمده بود از حال و هوای جبهه می گفت و از امدادهای غیبی همان موقع فهمیدم که علیرضا هم پرواز خواهد کرد و به شهدا خواهد پیوست از او قولی گرفتم و ان شاء الله که رهرو او و بقیه شهدا باشیم و شفیع ما باشند .چهره معصوم و روحانی برادرش مسعود هم که چندین سال در کنار ما بود و عاشقانه پرکشید را فراموش نخواهم کرد که او هم همچون برادری برایم بود .